ارزیابی شانس رایگان
ارزیابی شانس رایگان

کانادا در تاریخ جهانی و امور بین الملل

کانادا در تاریخ جهانی و امور بین الملل

آیا کانادا اتحاد تشکیل می دهد، چه ارزش هایی دارد و از چه منافع دفاع می کند؟ نگاهی به دیدگاه کانادا از جهان

کانادا یکی از مرفه ترین کشورهای تمدن غرب است. پس از کشف آمریکا، اروپاییان متحیر که از وضعیت امور در خانه ناراضی بودند، چه در آلمان، ایرلند، پرتغال یا فرانسه به دنیای جدید هجوم آوردند. این برای قرن ها ادامه داشته است و روند هنوز ادامه دارد. سپس، چند قرن پیش، اروپایی های سابق به دنبال ایجاد یک جهان جدید، تبدیل شدن به یک ملت جدید بودند، و آنها موفق شدند. مدرک؟ توسعه قانون، گذرنامه بدون مرز کانادا، توسعه دموکراسی و سطح آزادی ها.

کانادا را در میان ده ها کشور موفق قرار می دهد. معمولاً کانادا در کنار کشورهای اسکاندیناوی (دانمارک، نروژ، و سوئد)، شمال اروپا (هلند، آلمان)، و کشورهای مشترک‌المنافع مانند استرالیا و نیوزیلند رتبه‌بندی می‌شود. شما ممکن است هر رتبه بندی تصادفی را باز کنید، از آزادی رسانه ها تا شاخص توسعه انسانی، و خواهید دید که این تقریبا همیشه مورد است.

علاوه بر این، کانادا، دومین کشور بزرگ جهان، هرگز مستعمرات را اداره نکرده است، اما با چنین همسایه بزرگ و پر سر و صدا مانند ایالات متحده، کشور Maple Leaf تصویری از یک کشور صلح آمیز و بی طرف دارد و صادقانه بگویم، کانادا اساسا هرگز از دست دادن اعتبار نداشته است.

روابط بین الملل و دیدگاه

با این وجود، کانادا، هر چند یک کشور مستقل و مستقل، عضو مشترک المنافع ملل است. می توان گفت کانادا عضو یک خانواده بزرگ است که رئیس خانواده در حال حاضر قدیمی است و بچه ها را زیاد تحت تاثیر قرار نمی دهد. هر کس رشد کرده است، و هر کس در حال حاضر محتوا است. این واقعیت که کانادا متعلق به تاج و تخت بریتانیا است، اساس اساسی هویت کانادایی و جهان بینی کانادایی ها را تشکیل می دهد.

به طور کلی، دیدگاه جهانی کانادا با دیدگاه شریک اصلی آن، همسایه و خواهر آن ایالات متحده آمریکا، کشورهای متحد اروپا و کشورهای بزرگ مشترک المنافع همخوانی دارد. تصور جهان امروز بدون سازمان ملل متحد، ناتو و صندوق بین المللی پول غیرممکن است و کانادا یکی از کشورها بود که این سازمان ها و همچنین بسیاری دیگر از جمله سازمان بهداشت جهانی، سازمان کشورهای آمریکایی و سازمان امنیت و همکاری در اروپا را راه اندازی کرد.

کانادا همچنین عضو باشگاه های غیر رسمی معتبر مانند G7 و G20 است. G7 هیچ منشور یا دبیرخانه ندارد، اما جلسات منظم اجازه هماهنگی اقدامات مشترک در سراسر کشور را برای دستیابی به صلح و رفاه پایدار برای شهروندان همه کشورها می دهد.

قوی ترین روابط بین المللی کانادا با ایالات متحده و انگلستان باقی مانده است. ایالات متحده بزرگترین شریک تجاری است، کانادا بیش از 50٪ از تولید این کشور را در آنجا تأمین می کند و همراه با مکزیک آنها NAFTA را در اوایل دهه 1990 برای تبادل اقتصادی نزدیک تر تشکیل دادند، جایی که محدودیت برای کشورهای عضو در حداقل سطح نگهداری می شود. امروز نفتا به USMCA تبدیل شده است.

در مورد بریتانیای کبیر، رابطه با کلان‌شهر سابق برای کانادا امروزی مشکلی ندارد، بلکه مایه نارضایتی بسیاری از کانادایی‌ها است. بر اساس نظرسنجی ها، حدود نیمی از کانادایی ها به شدت متقاعد شده اند که بسته به کشوری از قاره دیگری در قرن بیست و یکم درست نیست. برای دیگران، بریتانیا و کشورهای مشترک المنافع بخش مهمی از هویت آنها هستند. از نظر سیاسی، کانادا مشکلی با بریتانیا ندارد.

کانادا در صحنه جهانی محتاط و بدون ابهام است. این تمایلات و علاقه های خود را پنهان نمی کند، متحدان خود را رد نمی کند و از همه کسانی که علیه ستمگران خود می جنگند پشتیبانی می کند.

رده: کانادا در سیاست جهانی

تاریخ جنگ جهانی اول کانادا در کنار کشورهای انتنته از جمله بریتانیای کبیر در سال ۱۹۱۴ آغاز شد. کانادا همچنین در جنگ جهانی دوم در کنار نیروهای متفقین شرکت کرد و در ۱۰ سپتامبر ۱۹۳۹ به آلمان اعلان جنگ داد. هنگامی که جنگ سرد آغاز شد، کانادا هیچ تردیدی نسبت به اینکه به کدام جهان تعلق دارد نداشت: در «مبارزه برای قلب و ذهن»، همانطور که رئیس جمهور ترومن از آن نام برد، کانادا به ارزش های جهان سرمایه داری که با سوسیالیسم روبرو می شد، وفادار بود.

امروز، مثل همیشه، کانادا از ارزش‌های دموکراتیک و منافع سرمایه‌داری دفاع می‌کند، و تعهدات مالی را برای ترویج ثبات جهانی و حفظ صلح در عصر «خزنده جنگ جهانی سوم» انجام می‌دهد، همان‌طور که پاپ فرانسیس گفت، ملت‌های سرکش، تهدید سلاح‌های هسته‌ای و گسترش تروریسم بین‌المللی.

چهره کانادا در صحنه بین المللی نخست وزیر است. در حال حاضر (مه 2023) جاستین ترودو است. فرماندار کل این کشور یا معاون پادشاه چارلز سوم، مری سیمون است. آنها تقریباً همیشه از این امر حمایت می کنند که کانادا همیشه باید با احتیاط و عملگرایانه در صحنه جهانی رفتار کند و از اقدامات بیش از حد تفرقه انگیز یا متخاصم که ممکن است اعتبار کشور را تضعیف کند و به ساکنان آن آسیب برساند، خودداری کند. آنها سعی می کنند تصویری از یک ملت آرام، صلح آمیز و دوستانه را حفظ کنند. اما وقتی صحبت از جنایات آشکار و نقض قوانین بین المللی می شود، کانادا در مورد جنایات علیه بشریت سکوت نخواهد کرد.

پس از امضای اساسنامه وست مینستر در سال 1931 و تولد کشورهای مشترک المنافع کانادا اعلام کرد که سیاست بین المللی خود را انجام می دهد.

همانطور که قبلا گفتیم، کانادا در جنگ جهانی اول و دوم شرکت کرد و در طول جنگ سرد متحد ایالات متحده بود. با این حال، به تدریج، کانادا شروع به حرکت به دور از رویارویی باز کرد، باقی مانده در حاشیه برای اتحاد جماهیر شوروی و امریکا. دغدغه اصلی آن سیاست داخلی بود و طی دهه‌های قرن بیستم، کانادا با تمرکز بر مسائل داخلی موفق شد بر بیشتر چالش‌هایی که امروزه بسیاری از کشورها با آن روبرو هستند فائق آید و توانست به یکی از موفق‌ترین کشورهای جهان تبدیل شود.

پس از انقلاب ۱۹۵۹ کوبا، کانادا روابط تجاری و اقتصادی خود را با دولت فیدل کاسترو (۱۹۲۶-۲۰۱۶) حفظ کرد و به یکی از اولین کشورهایی تبدیل شد که با این جزیره روابط دیپلماتیک برقرار کرد. پس از بحران موشکی کوبا، ایالات متحده آمریکا تحریم کوبا را اعلام کرد و این کشور را در یک بحران شدید غذایی و مالی فرو برد، اما کانادا همچنان شریک کوبا بود.

جنگ سرد ادامه یافت و بحران موشکی کوبا یکی از مراحل «داغ» آن بود. چالش بزرگ بعدی جنگ ویتنام (۱۹۶۵—۱۹۷۳) بود که تا سال‌ها همسایه اصلی کانادا را به درگیری کشاند که هرگز نتوانست پیروز شود. همانند جنگ کره (۱۹۵۳-۱۹۵۰)، کانادا در برابر تماس‌های آمریکایی برای فرستادن نیروهای نظامی و کمک به «ضرب و شتم کمونیست‌ها» مقاومت کرد.

قرن بیست و یکم و ماموریت های حفظ صلح

کانادا در جنگ عراق (2003-2011) شرکت نکرد، که توسط متحدان بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده برای سرنگونی رژیم دیکتاتوری صدام حسین آغاز شد. در آن روزها بیش از ۲۰۰ هزار نفر در مونترال به راه انداختن جنگ اعتراض کردند.

در سال 2013، در نتیجه مذاکرات، کانادا و اتحادیه اروپا توافقنامه جامع اقتصادی و تجاری اتحادیه اروپا و کانادا (CETA) را امضا کردند. به گفته بسیاری از کارشناسان، تا 98٪ تعرفه ها و محدودیت های بین اتحادیه اروپا و کانادا را حذف کرد. کانادا حتی بیشتر درگیر تمدن غرب اقیانوس اطلس شد.

برای مدت طولانی، این ایده که کانادا در درجه اول یک کشور صلح طلب بود، یکی از احترام ترین آرمان ها در این کشور بود، جشن گرفته شد. این اصل در همه جا جشن گرفته می‌شد: تعطیلات ملی و بناهای تاریخی، آگهی‌های بازرگانی آبجو و اسکناس ده دلاری.

در جریان بحران سوئز سال ۱۹۵۶، زمانی که بریتانیا، فرانسه و اسرائیل پس از ملی شدن کانال سوئز آن کشور به مصر حمله کردند، این لستر پیرسون نماینده کانادا در سازمان ملل بود که تلاش کرد نیروی حافظ صلح ویژه‌ای برای حل این مناقشه ایجاد کند.

در دهه های بعد، سربازان کانادایی تحت رهبری سازمان ملل متحد در چندین مأموریت دیگر حفظ صلح با الهام از «تجربه سوئز»، به ویژه در کنگو (1960-1964)، سوریه (1974 تا 2014) و قبرس (1964) خدمت کردند. با ادای احترام به دیدگاه اصلی پیرسون، این کانادایی ها به عنوان واسطه عمل می کنند، نه تفنگدار. کانادا از سربازان خود محافظت می کند.

مأموریت حفظ صلح یک موفقیت بی سابقه برای وجهه کانادا در سیاست امروز است. کانادا را نمی توان عملاً به بی پروا بودن سیاسی متهم کرد. کانادا با باقی ماندن عضو سازمان‌ها و اتحادهای بین‌المللی استقلال خود را به عنوان یک کشور و جان سربازانش حفظ می‌کند.

با این حال، از دهه 1990، کانادا شروع به پذیرش اقدامات کمتر و کمتری برای حفظ صلح کرد، بخشی از آن به این دلیل که شهرت سازمان ملل به دلیل یک سری مأموریت های شکست خورده در سومالی (1992-1995)، رواندا (1993-1994) و عراق (1991-2003) کاهش یافت، و به این دلیل که وزارت دفاع ملی کانادا علاقه خود را به برخی از تعهدات سربازان از دست می داد.

پس از جنگ به رهبری ناتو در کوزوو (۱۹۹۹)، و به ویژه پس از جنگ در افغانستان (۲۰۰۱—۲۰۱۱)، کانادا با گرفتن جانبداری و جنگیدن در نقش جنگی بیشتر راحت‌تر شد. برخی این را از دست دادن هویت می دانند، در حالی که برخی دیگر استدلال می کنند که این صرفاً احیای سنت های سیاست خارجی قدیمی کانادا است.

در مورد حمله به فدراسیون روسیه اوکراین در فوریه 2022، کانادا بلافاصله به طور واضح موقعیت خود را اعلام کرد و از اوکراینی ها در هر راه ممکن از جنگ فرار می کند، که برای آن یک برنامه ویژه CUAET ایجاد شد. علاوه بر این، سربازان کانادایی نیز در کنار اوکراین مبارزه می کنند.

کانادا در اقتصاد جهانی

ما در بالا ذکر کردیم که کانادا دومین کشور بزرگ جهان است. همراه با موقعیت جغرافیایی آن، این پتانسیل اقتصادی فوق العاده ای را به ارمغان می آورد. نفت، چوب و فلزات نجیب به مدت طولانی «سوخت» اصلی اقتصاد کانادا بوده است. اما انتقال تدریجی به دوران پس از صنعتی، کانادا را به کشوری بسیار مرفه تبدیل کرده است، کشوری که نیازی به چسبیدن به مواد معدنی ندارد. کانادا مانند تمام کشورهای پساصنعتی، کالاها و خدماتی را به جهان عرضه می‌کند که اساس فعالیت اقتصادی آن است.

کانادا یک کشور ثروتمند است و برخی از این ثروت ناشی از تعداد زیادی از روابط اقتصادی سودآور کانادا در سراسر کره زمین است. کانادایی ها به عنوان کشوری با اقتصاد فوق العاده جهانی، توافق نامه های تجاری را امضا می کنند، سرمایه گذاری های شرکتی می کنند و با ده ها کشور در سراسر جهان همکاری های تجاری انجام می دهند. این بدان معنی است که بیشتر سیاست خارجی کانادا بر حفظ شرایط اقتصادی جهانی متمرکز است که ثروت را برای کانادایی ها ایجاد می کند.

در مورد وابستگی زیاد کانادا به تجارت کالاهای مصرفی ایالات متحده، این امر عمدتا به دلیل دیدگاه کلی کشورها در مورد اکثر مسائل عمده سیاست خارجی در طول سال ها و مجاورت جغرافیایی است.

نتیجه گیری

کانادا مکانی آرام و مرفه است. به نظر می رسد ایالات متحده است، اما به هیچ وجه آمریکا نیست. این روابط تاریخی فوق العاده ای با بریتانیا دارد، اما کانادایی ها در حال حاضر یک کشور جدید و بنابراین متفاوت هستند. کانادا پتانسیل اقتصادی زیادی دارد و سطح توسعه انسانی آن کشور را به یکی از مرفه ترین کره زمین تبدیل می کند.

در مقالات دیگر ما در مورد مردم کانادا و هنر کانادا و تاثیر آن بر جهان صحبت خواهیم کرد.

  • #کانادا در صحنه جهانی
  • #سیاست کانادا
  • #اقتصاد کانادا
  • #کانادا و اروپا
  • #کانادا و آمریکا
  • #آمریکا و کانادا
  • #کانادا در درگیریهای جهانی
  • #کانادا در جنگهای جهانی
  • #جنگ جهانی اول
  • #جنگ جهانی دوم
  • #دموکراسی کانادا
  • #مأموریتهای حفظ صلح
  • #جاستین ترودو
  • #تاج بریتانیا
  • #مری سیمون
  • #لستر پیرسون